خلاصه کتاب:
«آهیر» نامی است به معنای آتش، و زندگی او نیز چیزی جز شعله و خاکستر نیست. در شب عروسیاش، مرجان جلوی چشمش کشته میشود. او در محله میماند تا قاتل را پیدا کند. در ظاهر آهنگر است، اما گذشتهای پنهان دارد. پروا، خبرنگار کنجکاو و بیپروا، همسایهی جدیدش میشود؛ زنی که دلش را میرباید، اما به او اعتماد ندارد.
خلاصه کتاب:
ماهک، با گذشتهای پرزخم، در مسیر بازسازی روح و زندگیاش قدم میگذارد. شاهان، مردی با نفوذ، تلاش میکند با فشار و تهدید، او را به رابطهای ناخواسته بکشاند. اما ماهک، با شناختی تازه از خود، تصمیم میگیرد در برابر سلطه بایستد و حق انتخابش را حفظ کند.
خلاصه کتاب:
نویان در مواجهه با احساسات آنالی، دچار تردید میشود. او نمیخواهد باور کند که خواهرش به او علاقهمند شده، اما رفتارهای آنالی چیز دیگری را نشان میدهند. وقتی آنالی شروع به دیدن چیزهایی میکند که دیگران نمیبینند، نویان به این فکر میافتد که شاید آنالی از دنیای دیگری آمده باشد.
خلاصه کتاب:
در مأموریتی حساس، جهان وارد باندی میشود که تحت فرماندهی خسرو اداره میشود. پس از لو رفتن، خسرو تصمیم میگیرد جهان را گروگان بگیرد و همزمان آیلین را نیز میرباید تا سرهنگ جلیلی را تحت فشار قرار دهد. خسرو با تهدیدهای روانی، جهان را در موقعیتی دشوار قرار میدهد. اما جهان، با وجود تمام فشارها، تلاش میکند از اصول انسانی خود فاصله نگیرد و راهی برای نجات آیلین و خودش پیدا کند.
خلاصه کتاب:
...! آن نگاه نافذ، آن چشمان کهربایی، بهتنهایی میتوانست آتش اختلاف را میان چند مرد شعلهور کند؛ میتوانست برادری را به رقابت و رقابت را به جدال بکشاند. گویی تاریخِ هابیل و قابیل دوباره زنده شده بود، این بار نه با حسادت، بلکه با جادوی نگاه دختری که آرامش درونش از جنس سکوت دریا بود.
او، با آن وقار و زیبایی بیادعا، چیزی در خود داشت که در هیچ قصر باشکوهی، هیچ جزیرهی دورافتادهای، و هیچ جلوهی ظاهریای یافت نمیشد. آرامشی که در وجودش موج میزد، فراتر از هر زیبایی بود که مرد دیده بود.
و حالا، مردی که سالها در پی معنا و آرامش بود، خود را در برابر آن چشمان جادویی ناتوان میدید. دلش میخواست صاحب آن نگاه باشد، نه از روی تملک، بلکه از روی تمنای پیوندی پاک و انسانی.
اگر خالق آن فرشته، آن دختر با روحی آسمانی، میخواست انسانهایی را از تاریکی نجات دهد، شاید باید راهی میگشود تا این دل مشتاق، با آن دل آرام پیوندی حقیقی بیابد...
خلاصه کتاب:
از سالیان دور، امیرطاها و شیدانه با نخی نامرئی از عشق در هم تنیده شده بودند. پیوند خویشاوندیشان، این دلدادگی را ژرفتر کرد تا روزی که در سایهی ازدواج، رؤیاهایشان به حقیقت پیوست. اما دنیا همیشه با دلخواستههای انسان سازگار نیست. امیرطاها برای آرامش شیدانه از پس شغلهای پرزحمت برآمد، تا سرانجام، روزی گردبادی نامرئی، زندگیشان را به بیراهه کشاند. سالها بعد، دوستان شیدانه در محل وعدهی دیرینشان گرد آمدند. آنها به دنبال کسی بودند که زندگیش را با عشق آغاز کرده بود…
خلاصه کتاب:
پس از هجده سال، در سرزمینی که روزی وطنش بود، آریانا باید با حقیقتی جدید روبهرو شود—زندگیاش دیگر امن نیست. پدرش درگیر مبارزهای نفسگیر است، و او بدون آنکه بخواهد، مهرهای در بازی قدرت میشود. اما سرنوشت همیشه راهی برای تغییر دارد...
خلاصه کتاب:
حوا میخواست با عشق و ثروت، دنیایش را بسازد؛ اما سرنوشت با آمدن مردی از گذشته، پرده از رازهایی برداشت که قلبش را لرزاند و رؤیایش را درهم شکست.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " هایکو بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.