خلاصه کتاب:
در مأموریتی حساس، جهان وارد باندی میشود که تحت فرماندهی خسرو اداره میشود. پس از لو رفتن، خسرو تصمیم میگیرد جهان را گروگان بگیرد و همزمان آیلین را نیز میرباید تا سرهنگ جلیلی را تحت فشار قرار دهد. خسرو با تهدیدهای روانی، جهان را در موقعیتی دشوار قرار میدهد. اما جهان، با وجود تمام فشارها، تلاش میکند از اصول انسانی خود فاصله نگیرد و راهی برای نجات آیلین و خودش پیدا کند.
خلاصه کتاب:
...! آن نگاه نافذ، آن چشمان کهربایی، بهتنهایی میتوانست آتش اختلاف را میان چند مرد شعلهور کند؛ میتوانست برادری را به رقابت و رقابت را به جدال بکشاند. گویی تاریخِ هابیل و قابیل دوباره زنده شده بود، این بار نه با حسادت، بلکه با جادوی نگاه دختری که آرامش درونش از جنس سکوت دریا بود.
او، با آن وقار و زیبایی بیادعا، چیزی در خود داشت که در هیچ قصر باشکوهی، هیچ جزیرهی دورافتادهای، و هیچ جلوهی ظاهریای یافت نمیشد. آرامشی که در وجودش موج میزد، فراتر از هر زیبایی بود که مرد دیده بود.
و حالا، مردی که سالها در پی معنا و آرامش بود، خود را در برابر آن چشمان جادویی ناتوان میدید. دلش میخواست صاحب آن نگاه باشد، نه از روی تملک، بلکه از روی تمنای پیوندی پاک و انسانی.
اگر خالق آن فرشته، آن دختر با روحی آسمانی، میخواست انسانهایی را از تاریکی نجات دهد، شاید باید راهی میگشود تا این دل مشتاق، با آن دل آرام پیوندی حقیقی بیابد...
خلاصه کتاب:
در شهری که قانون و قدرت در هم تنیدهاند، بهزاد قاضی برجستهایست که به عهدی قدیمی با خاندان پاک پایبند مانده. او باید یکی از فرزندانش را برای همکاری با گروه آلفا معرفی کند. پسرش، اهل هنر و سکوت، برای این مسیر ساخته نشده. اما مایا، دختر پرانرژی و آسیبدیدهی بهزاد، برخلاف انتظار، خواهان ورود به این گروه است. مخالفت پدر، او را به تقابل با امیر ارسلان، رئیس کاریزماتیک و سختگیر گروه میکشاند. این برخورد، آغازگر رابطهای پرتنش و پیچیده میان آن دو میشود.
خلاصه کتاب:
دختری با چشمانی روشن و دلی بیآلایش، همچون سیب سرخ حوا، قربانی نقشهای انتقامجویانه میشود. پسری با نیت تخریب، از او برای ضربه زدن به خاندان درخشان استفاده میکند. ازدواجی از سر اجبار، عشقی ناخواسته، و حضور زنی دیگر در این معادله. آیا این دختر میتواند از دل تاریکی، راهی به سوی روشنایی بیابد؟
خلاصه کتاب:
او را دیدم، شکسته اما مقاوم. زندگیاش پر از درد بود، اما هنوز امید داشت. من، که هیچوقت امید را جدی نگرفته بودم، به خاطر او تصمیم گرفتم نقش یک مرد معمولی را بازی کنم. همسایهاش شدم، با هویتی جعلی. اما آیا میتوانم تا آخر عمر این نقش را حفظ کنم؟
خلاصه کتاب:
همتا، دختر سادهباور، زندگی مشترکی را با حسام آغاز میکند؛ مردی که با اختلالات روانی و رفتاری مواجه است، اما شب اول عروسیشان ماجرایی عجیب رخ میدهد که...
خلاصه کتاب:
هنوز باورم نمیشه که اون شب، لحظهای کوتاه، نقطهی شروع مسیری بود که منو به جولین رسوند. مردی با حضوری خاص، که مهربونیهاش دل رو میلرزونه و سکوتهاش پر از حرفه.
خلاصه کتاب:
حوا میخواست با عشق و ثروت، دنیایش را بسازد؛ اما سرنوشت با آمدن مردی از گذشته، پرده از رازهایی برداشت که قلبش را لرزاند و رؤیایش را درهم شکست.
✨ژانر : #معمایی_جنایی_علمی_تخیلی_روانشناختی
📄خلاصه :
با حماقت خود وارد میشوید، در بازی من!
به اجبار جلو خواهید برد، معماها را پس از معمای دیگر.
بعد از هر قربانی معما سادهتر خواهد شد.
میتوانید به اختیار خود یا تسلیم شوید یا پیروز میدان باشید.
البته؛ اگر کد را در کد معکوس حدس بزنید...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " هایکو بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.