خلاصه کتاب:
او، دختری که روزی تنها گذاشته شد، حالا مادر شده. گذشته دوباره به سراغش آمده، اما این بار، او باید از فرزندش محافظت کند. مردی که روزی رفت، حالا بازگشته با وعدههایی تازه. اما او دیگر به وعدهها دل نمیبندد؛ او به عمل ایمان دارد.
خلاصه کتاب:
حدیثه، بیخبر از آیندهای پرماجرا، وارد خانهای تازه میشود. شغل جدیدش، او را به دنیای پرزرقوبرق شهرت میکشاند، اما گذشتهای که هرگز تمام نشده، دوباره سر برمیآورد. داستانی دربارهی انتخاب، مواجهه، و درنگی که شاید همهچیز را تغییر دهد...
خلاصه کتاب:
صابر، وکیل متعهدیست که ناگهان با پروندهای روبهرو میشود که گذشتهاش را زنده میکند. موکلش، سحر، همان دختریست که روزی بیصدا دوستش داشت. حالا باید میان وظیفهی حرفهای و احساسات شخصی، تعادلی پیدا کند، در حالی که عشق، بیصدا درونش رشد میکند.
خلاصه کتاب:
نفیسا، دختری از خانوادهای اصیل، در کودکی توسط پدر و مادرش رها میشود و تنها کسی که در کنار او میماند، عموی مهربانش است. حالا که بزرگ شده، پدربزرگش تصمیم دارد او را به عقد پسرعمویش آرتا درآورد تا نسل خانواده ادامه پیدا کند. اما نفیسا، میان خواستههای سنتی و آرزوهای شخصیاش، باید تصمیمی سرنوشتساز بگیرد.
خلاصه کتاب:
سام که نمیداند چگونه احساساتش را بیان کند، با خانوادهاش مشورت میکند. آنها او را راهنمایی میکنند تا از مسیر درست وارد شود. سام با رعایت اصول اخلاقی، کمکم اعتماد شیرین را جلب میکند و رابطهای بر پایهی احترام شکل میگیرد.
خلاصه کتاب:
نفس یه دختر قویه که همهی خرج خونوادهش رو خودش درمیاره. تو شرکت مهندسی کار میکنه و هیچوقت جا نمیزنه. یه روز رئیس شرکت یه پیشنهاد عجیب بهش میده که همهچی رو عوض میکنه. نفس وارد یه دنیای جدید میشه، پر از بالا و پایین، ولی آخرش همهچی خوب تموم میشه.
خلاصه کتاب:
نازگل، دختر نوجوانیست که همراه پدرش در روستایی دورافتاده زندگی میکند. ارباب روستا، مردی سالخورده و سختگیر، اجازه هیچ سرپیچیای نمیدهد. با وجود تلاشهای نازگل و پدرش، بدهی مالیاتیشان سنگینتر میشود. روزی ارباب برای گرفتن مالیات به زمین کشاورزی میآید و نگاهش به نازگل میافتد؛ و همین دیدار، سرآغاز تغییراتی در زندگی آنها میشود.
خلاصه کتاب:
جنیفر نماد لطافت در جهانی خشن بود. دوک کلایمر، نماد قدرت و هیبت، با حضورش دیوارهای صومعه را شکست. اما در دل این برخورد، دو جهان متفاوت به هم نزدیک شدند؛ جهان عقل و احساس، قدرت و لطافت.
خلاصه کتاب:
او با رسم ایل، به عقد برادری درمیآید که نه دلش با اوست، نه دل او با زندگی. دیگری، با نگاهی پر از عشق، در سایهی بیتوجهی خان سومه محو میشود. و در میان این دو قصه، واژهای طلایی میدرخشد: دل کندن، نه از سر ضعف، که از سر بلوغ.
خلاصه کتاب:
ماهک، با گذشتهای پرزخم، در مسیر بازسازی روح و زندگیاش قدم میگذارد. شاهان، مردی با نفوذ، تلاش میکند با فشار و تهدید، او را به رابطهای ناخواسته بکشاند. اما ماهک، با شناختی تازه از خود، تصمیم میگیرد در برابر سلطه بایستد و حق انتخابش را حفظ کند.
خلاصه کتاب:
بهزاد، قاضی باوقار شهر، بهخاطر تعهدی قدیمی به خاندان پاک، باید یکی از فرزندانش را به گروه آلفا بسپارد. پسرش، آرام و هنرمند، برای چنین مأموریتی مناسب نیست. مایا، دختر جوان و سرکش او، که بهتازگی از یک رابطهی عاطفی خارج شده، تصمیم میگیرد خودش وارد این مسیر شود. اما مخالفت پدر، او را در مسیر برخورد با امیر ارسلان قرار میدهد؛ مردی که قدرت و غرور در وجودش موج میزند. تقابل میان مایا و امیر، داستانی پرکشش از اراده، احساس و تغییر را رقم میزند.
خلاصه کتاب:
آذین، دختری که سالها در سایهی سکوت و رمزآلودگی خانوادهاش زیسته، حالا میخواهد راه خودش را برود. اما با ورود مردی که خاطرات تلخ و دشمنی دیرینهای با خانوادهی او دارد، آرامشاش به چالش کشیده میشود. این مرد، بیآنکه بخواهد، کلید افشای رازهایی میشود که آذین را به گذشتهای ناشناخته و آیندهای پر از انتخابهای دشوار میکشاند.
خلاصه کتاب:
نویان در مواجهه با احساسات آنالی، دچار تردید میشود. او نمیخواهد باور کند که خواهرش به او علاقهمند شده، اما رفتارهای آنالی چیز دیگری را نشان میدهند. وقتی آنالی شروع به دیدن چیزهایی میکند که دیگران نمیبینند، نویان به این فکر میافتد که شاید آنالی از دنیای دیگری آمده باشد.
خلاصه کتاب:
شبی زمستانی، خیابانی خلوت، و پسری که با دلخوری از خانهی پدری بیرون زده. در مسیر بازگشت، صدای درگیری او را به سمت کوچهای تاریک میکشاند. مهاجمان با دیدن او فرار میکنند و تنها یک نفر روی زمین باقی میماند. پسر، بیدرنگ او را به خانهاش میبرد. اما وقتی چهرهاش را در نور میبیند، متوجه میشود که آن "پسر" در واقع یک دختر است...
خلاصه کتاب:
اوینا در مسیر کشف حقیقت مرگ خواهرش، متوجه میشود که مادرش، اپینا، چیزهایی را میداند اما از گفتنشان خودداری میکند. حال بد اپینا، سفر به کردستان، و آشنایی با پسری که گذشتهای مشترک با خواهرش دارد، همه اوینا را به سمت واقعیتی میبرند که از تصورش فراتر است.
خلاصه کتاب:
او را دیدم، شکسته اما مقاوم. زندگیاش پر از درد بود، اما هنوز امید داشت. من، که هیچوقت امید را جدی نگرفته بودم، به خاطر او تصمیم گرفتم نقش یک مرد معمولی را بازی کنم. همسایهاش شدم، با هویتی جعلی. اما آیا میتوانم تا آخر عمر این نقش را حفظ کنم؟
خلاصه کتاب:
در مأموریتی حساس، جهان وارد باندی میشود که تحت فرماندهی خسرو اداره میشود. پس از لو رفتن، خسرو تصمیم میگیرد جهان را گروگان بگیرد و همزمان آیلین را نیز میرباید تا سرهنگ جلیلی را تحت فشار قرار دهد. خسرو با تهدیدهای روانی، جهان را در موقعیتی دشوار قرار میدهد. اما جهان، با وجود تمام فشارها، تلاش میکند از اصول انسانی خود فاصله نگیرد و راهی برای نجات آیلین و خودش پیدا کند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " هایکو بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.