دانلود رمان استاد مغرور من (جلد اول) ترنم

دانلود رمان استاد مغرور من (جلد اول) ترنم بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان استاد مغرور من (جلد اول) از ترنم با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

داستان عاشقی بین استاد مغرور و دانشجوی خودش. دانشجویی که با استاد خودش گذشته ای داره و حالا بعد از چند سال توی دانشگاه دوباره سر راه هم قرار می گیرن…

خلاصه رمان استاد مغرور من
روی صندلی لم دادم و مثل کارگاه به در کلاس خیره شدم. می خواستم ببینم این کیه که جای استاد حسامی اومده و نصف بچه‌های کلاس به و به چه قد و قامتشو میکنن. یکی از علایقم این بود که بقیه رو با خاک یکسان کنم الان هم منتظر بودم استاد تازه وارد بیاد تا  اون غرورش و که بچه ها ازش تعریف میکردن و خورد کنم و ته دلم لذت کارم و ببرم. یکی از پشت محکم زد رو شونم و گفت:چته؟ غرق شدی؟  بدون این که برگردم گفتم: خفه تا بلند نشدم…

دانلود رمان استاد مغرور من (جلد اول) ترنم بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان عروس استاد (جلد دوم) ترنم

دانلود رمان عروس استاد (جلد دوم) ترنم بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان عروس استاد (جلد دوم) از ترنم با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

روایتگر داستان زندگی دختری است که پدرش او را به خاطر پول مجبور به ازدواج با مردی میکند اما او در شب عروسی اش پا به فرار میگذارد و در این هنگام با استاد دانشگاهش مواجه می شود و…

خلاصه رمان عروس استاد

سر کلاس نشسته بودم که بالاخره تهرانی با پنج دقیقه تاخیر وارد شد. همه به احترامش بلند شدن،وقتی نشستیم یکی از پسرا با لودگی گفت استاد معلومه دیشب حسابی خسته شدین که امروز دیر کردید. با این حرفش اکثرا زدن زیر خنده. تهرانی نیم نگاهی به پسره انداخت و گفت شما فامیلتون چیه؟ پسره با نیش باز گفت _یزدی. _بسیار خوب آقای یزدی این ساعت بیرون کلاس منتظر باشید. پسره وا رفت. انگار نفهمیده بود تو کلاس تهرانی کسی حق نفس کشیدنم نداره چه برسه به تیکه پروندن مظلوم شد و گفت: حالا استاد نمیشه…

وسط حرفش با جدیت گفت: _خیر بفرمایید بیرون وقت کلاسم نگیرید. پسره ناچارا بلند شد و از کلاس بیرون رفت. پوزخندی زدم و گفتم: این شیوه ی درستی برای یه استاد نیست. عصبی بود ازم و با این حرف عصبی تر نگاه بدی بهم انداخت و گفت: تو می خوای بهم یاد بدی؟ _لازم باشه آره. خشمش بیشتر شد، از جام بلند شدم و گفتم: قبل از این که از کلاس بندازیدم بیرون خودم میرم. خواستم کیفمو بردارم که با صدای بلندی گفت: _بشین سر جات. انقدر با تحکم گفت که ناچارا نشستم. با همون نگاه ادامه داد:

کلاس که تموم شد شما بمون خانم. سری تکون دادم، نگاه خیره ی بدی بهم انداخت و در نهایت مشغول درس دادن شد. کلاس که تموم شد زودتر از همه وسایلامو جمع کردم و بی اعتنا به حرف تهرانی که گفته بود منتظر بمون از کلاس بیرون زدم… هر چند نگاه عصبانیش رو روی خودم حس کردم ولی انقدر ازش بدم میومدکه می خواستم به یه طریقی آزارش بدم. داشتم می رفتم که چشمم به میلاد افتاد، میلاد دوست پسرم بود، البته فقط دو سه بار باهم بیرون رفته بودیم ولی قبل از ماجرای ازدواجم همش توی دانشگاه با هم بودیم…

دانلود رمان عروس استاد (جلد دوم) ترنم بدون دستکاری و سانسور

موضوعات
درباره سایت
هایکوبوک
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " هایکوبوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.