دانلود رمان تباهکار از فرشته تات شهدوست با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
لیلی دختر خودساخته ایه که با مادرش تنها زندگی می کنه… مادرش دچار عارضه ی قلبیه و طبق گفته ی پزشکش باید هرچه زودتر تحت عمل جراحی قرار بگیره… لیلی درگیر جور کردن پول عمل و داروهای مادرش میشه و چون پشتوانه ی مالی نداشته خیلی زود به بن بست می خوره… از طرفی حال مادرش روز به روز بدتر میشه… تا اینکه با مرد جوون و مرموزی به اسم ارشیا رو به رو میشه که ازش می خواد یک مدتی رو باهاش باشه…
خلاصه رمان تباهکار
به نفس نفس افتاده بودم.. تو سکوت فقط نگاهم می کرد.. دستای سردمو مشت کردم.. خواستم برم سمت در که گوشیم زنگ خورد.. با نگاهی سرسری دنبال صدا رو گرفتم.. کیفم کنار میز افتاده بود.. به طرفش رفتم و گوشیمو بیرون آوردم.. شماره ی ثریا خانم افتاده بود.. دل نگران و دستپاچه جواب دادم.. _ بله؟.. لیلی جان کجایی دخترم؟!.. بیرونم ثریا خانم.. چی شده ؟! مامان حالش خوبه؟!.. دخترم بهت میگم ولی تو رو خدا هول نکنی.. یا امام غریب.. ثریا خانم مامانم چی شده؟!.. کجاست؟!.. حالش چطوره؟!.. امون بده دختر.. تو رو خدا بگید چی شده؟!..
نزدیکای ظهر حال مامانت بد شد منم پیشش بودم، زنگ زدم اورژانس اومد رسوندیمش بیمارستان امام حسین.. تا الان هم هرچی به گوشیت زنگ می زدم دخترم در دسترس نبودی.. الان تو بخش مراقبت های ویژه ست منم اومدم خونه کارامو بکنم برگردم پیشش که گفتم بهت زنگ بزنم شاید اینبار جواب دادی.. الو.. الو لیلى جان؟!.. لیلی دخترم.. الو…. انگشتام بی حس شدن.. گوشی از بینشون سر خورد و جلوی پاهام افتاد وسط اتاق خشکم زده بود.. مامانم.. خدایا.. یکی بازومو گرفت و تکونم داد.. واضح نمی شنیدم.. انگار داشت صدام می زد..
دختر چت شده؟!.. با توام.. با تکون محکمی که بهم داد به خودم اومدم.. وحشت زده نگاهش کردم.. خم شد گوشیمو از کف اتاق برداشت و داد دستم.. نگاهی به صورت رنگ پریده ام انداخت و گفت: چی شده؟!.. پشت تلفن چی بهت گفتن که به این حال و روز افتادی؟!.. و من فقط زیر لب اسم مامانم رو زمزمه می کردم.. _مامانم.. همه کسم.. تنها امیدم تو این دنیا.. نه.. من اینجا چکار می کنم؟!.. باید برم.. باید برم پیشش.. و دیگه نفهمیدم چجوری و با چه سرعتی دویدم و تونستم از اون ویلای لعنتی بزنم بیرون.. پشت سرم می اومد و صدام می زد..