دانلود رمان نشست محه (جلد چهارم  مجموعه شب شیاطین) مجموعه شب شیاطین)  پنلوپه داگلاس

دانلود رمان نشست محه (جلد چهارم مجموعه شب شیاطین) مجموعه شب شیاطین) پنلوپه داگلاس pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان نشست محرمانه (جلد چهارم از مجموعه شب شیاطین) از پنلوپه داگلاس با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

“دیمن” ویل رفته است. ماه هاست کسی او را ندیده و پیام هایی که از گوشی اش می رسند تقریبا مطمئن هستیم قلابی اند. چیزی این وسط درست نیست. باید همین الان اقدام کنیم. مایکل آماده است تا کوو را بخواباند. ریکا چیزی را پنهان می کند. اونز کریست یک تهدید است و پدر وینتر هنوز آن بیرون است. هر کس به هزاران جهت مختلف می روند و ما آسیب پذیر هستیم. وقتش شده تا کارمان را انجام دهیم. وقتش شده است تا جایگاه خودمان را مطالبه کنیم.

خلاصه رمان نشست محرمانه

ما در ماشین هستیم و به سمت انتهای جاده و خانه ی فین می رویم. باورم نمی شود که وقتی نبودم این کار را بکنند. اگر امشب برنمی گشتم، اصلا خبردار می شدم؟ وینتر صاف می نشیند و یک شلوار جین و پلیور سرمه ای پوشیده است. موهای خیسش را شانه کرده و دم اسبی سفتی بسته است رویش را به سمت من برمی گرداند و می گوید: از دستم عصبانی نباش. فرمان را در مشتم می فشارم و می گویم: “می دونی در این مورد چه احساسی دارم. هیچ کس دیگه ای طرف من نیست نه حتی نیک باید سر این موضوع طرف من باشی.” با عجله می گوید:

“هستم… فقط نمی دونم” نگاه ناراحتی در چهره اش می نشیند و می گوید: “احساس می کنم براش متاسفم. ریکا گفت هر دقیقه پیشش می مونه من پسرم رو تو خطر نمی ندازم دیمن.” “مادربزرگش خطر است”. می خواهم از دست وینتر عصبانی باشم. بیشتر از هر کس دیگری باید طرف من باشد. او می داند چرا نمی خواهم آیوارسون دوروبر کریستین باشد و دلیل لعنتی خوبی هم دارد. ولی اینطوری هم نیست که هوایش را نداشته باشم که گاه گداری حساب طراح رقصش را کف دستش نگذارم یا متوجه نباشم که دوست قدیمی اش ایتان ناگهان

علاقه اش به عکاسی را از دست داد. ولی لعنت خدا، این پسر ماست. بدون من اجازه ندارند راجع به او تصمیم بگیرند. به ریکا ربطی ندارد که دماغش را در این موضوع فرو کند. وینتر می گوید “میدونی اگه بهش فرصت ندی نمیتونه خودش رو ثابت بکنه.” “فرصت داشت.” بعد از مکث کوتاهی وینتر اضافه کند: “بله. ما هم داشتیم”. همانطور که از شیشه جلو به بیرون خیره شده ایم صدایش محزون است و ادامه می‌داد: خداراشکر که بهم یه فرصت دادیم”. در حالی که دست وینتر را گرفتم با عجله طول خانه را می پیمایم و می بینم که ریکا بیرون کتابخانه ایستاده است…

دانلود رمان نشست محه (جلد چهارم مجموعه شب شیاطین) مجموعه شب شیاطین) پنلوپه داگلاس pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان شب هنگام (جلد پنجم  مجموعه شب شیاطین) مجموعه شب شیاطین)  پنلوپه داگلاس

دانلود رمان شب هنگام (جلد پنجم مجموعه شب شیاطین) مجموعه شب شیاطین) پنلوپه داگلاس بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان شب هنگام (جلد پنجم از مجموعه شب شیاطین) از پنلوپه داگلاس با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

چه اتفاقی می افتد وقتی یه نفر در برابر پنج نفر قرار می گیرد و جایی برای فرار نیست؟ “اموری” اسمش را گذاشته اند بلک چرچ. یک عمارت دنج در یک محل بسته و متروکه که افراد قدرتمند و ثروتمند پسرهای بدکردارشون رو اونجا می فرستند تا از چشمان جاسوس وار دور بمانند. اگرچه ویل گریسون همیشه یک حیوان بوده است. بی انضباط، وحشی و کسی که هرگز قانونی در زندگی اش نداشته به جز اینکه کاری که دقیقا می خواهد را انجام دهد. امکان ندارد دوباره پدربزرگش ریسک کند و بگذارد خانواده را تحقیر کند.

خلاصه رمان شب هنگام

“نه سال پیش” پانصد جفت پا روی ردیف ها کوبیده می شدند و تیم خاصشان را تشویق می کردند و تماشا کردم که ویل یک پرتاب دو امتیازی دیگر از بالای گام گرفت. همین که توپ از تور رد شد صداهای و هوی فضا را پر کرد آلتهای موسیقیمان را برداشتیم و چند نوت برای شادی آن لحظه نواختیم. الی بازویش را به بازویم فشار داد و من جا به جا شدم تا تعادلم را حفظ کنم. کل مکان کیپ به کیپ پر بود و به آن سمت زمین به بخش تشویق کنندگان مورو سندز نگاه کردم و دیدم، بیشتر از پسر دختر دارند. جالب بود که بازیکنان خوش تیپ بسکتبال

ناگهان به همه چیز دختران نوجوان علاقه مند میشوند. حالا همه طرفدار بسکتبال بودند. از مرکز توپ به مایکل کریست پاس داده شد و او دریبل کرد و بقیه راه را به انتهای زمین دوید و آن را به دیمن تورنس پاس داد. دیمن آن را گرفت و چند بار روی زمین کوبید. از جایی که در جناح ایستاده بود دو دخترش دستشان را برایش تکان دادند توپ را پرتاب کرد و توپ به حلقه خورد و برگشت. ویل آن را گرفت و پرید و داخل تور فرو برد صدای زنگ از بالای ورزشگاه بلند شد. لبخند زدم و تبسمش را هم دیدم. حالا دیگر همه طرفدار بسکتبال بودند. صدای تشویق

فضا را پر کرد و نگاهی به جدول امتیازات انداختم. ۶۵ به ۵۹، تاندربی. از بیخ گوشمان گذشت. مربیان و بازیکنان وارد زمین شدند من به همراه همه فلوتم را بالا آوردم. سرود مدرسه را نواختیم و تمام شرکت کنندگان در سمت ما سرود را خواندند. ویل را تماشا کردم که لبخند میزد و دوستانش را بغل کرده بود و صدای خنده و گفتگو و موسیقی و جشن پیروزی در سالن طنین انداز شده بود. نه اینکه اهمیت بدهم به سختی اصلا توجه می کردم، فقط وقتی همه اطراف من می ایستادند یا آلتهای موسیقیشان را آماده می‌کردند می‌فهمیدم که نوبت من است…

دانلود رمان شب هنگام (جلد پنجم مجموعه شب شیاطین) مجموعه شب شیاطین) پنلوپه داگلاس بدون دستکاری و سانسور

موضوعات
درباره سایت
هایکوبوک
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " هایکوبوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.